جان من زهره
ارسال شده توسط غربت در 90/1/25:: 9:35 عصرزندگی با عشقی که فقط صداشو داری
و فقط صداشو می شنوی
صدای گرم و لطیف
از یک دختر اهوازی
فرصنگ ها دور است از یک دل عاشق
شاید باور نکنی عشقی که از من می جوشد در دل کوهستان است
آن کوهستان ساوالان است (سبلان ) در دور دست ها
دلی که همیشه بی تاب است
زهره فقط یه زهره نیست ، او جان است
او احساس است ،
درک است ،
نیاز است
او همین است که هست .......
او مال من است
نه مال تو هست و نه مال آن
او فقط مال من است
من دوستش دارم
صدایش را
احساس ش را
گرمی نگاهش را
نگاه ی که هنوز یک مبهم است برای یک دل
برای یک دلی که درک دارد
احساس دارد
جان دارد
آری آن دل وجود دارد ..................................
آن دل دل من است که وجود دارد
برای نگاهش خواهم رفتم
دل به دریا خواهم زد
تا جان در بدن دارم نگاهش را احساس می کنم
گرمی صدایش را احساس کنم .................................................................................................تا برایش جان تقدیم کنم