من شاعرم
و تو خود شعر
بخند
تا ديوان چشمهايت را
کتابي کنم پر از عشق
يه جاي کار اين بيچاره مي لنگه
واسه هرچي جهنم بود و ... اون روزا
دلم تنگه ... دلم تنگه ... دلم تنگه